نام وی محمد و او از روسای و امیران غور بوده و در شجاعت چون رستم .
خرنک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خرنک. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) نام وی محمد و او از رؤسا و امیران غور بوده و درشجاعت چون رستم. امیر علاءالدین محمد خوارزمشاهی وی را در مرو بحکومت گذاشت. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 52 ).
کلمات دیگر: