زیر کاسه
زیر کاس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیرکاس. ( اِ مرکب ) زیرکاسه :
گر فلک با تو هم آورد شود در هر باب
زیرکاسی بزن و نیست کنش همچو حباب .
گر فلک با تو هم آورد شود در هر باب
زیرکاسی بزن و نیست کنش همچو حباب .
میرنجات ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: