سردحة. [ س َ دَ ح َ ] (ع مص ) بر خود گذاشتن . (منتهی الارب ). فروگذاشتن کسی را. سردجة. (از اقرب الموارد).
سردحه
لغت نامه دهخدا
( سردحة ) سردحة. [ س َ دَ ح َ ] ( ع مص ) بر خود گذاشتن. ( منتهی الارب ). فروگذاشتن کسی را. سردجة. ( از اقرب الموارد ).
کلمات دیگر: