رماع . [ رُ ] (اِخ ) موضعی است . (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
رماع
لغت نامه دهخدا
رماع. [ رُ ] ( ع اِ ) بیماریی که در پشت ساقی عارض شود چندانکه از سقی منع کند آن را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || زردی و تغیری است که در روی زنان پیدا آید از بیماری فرج. ( منتهی الارب ). دردی است در شکم که از آن روی زرد گردد. ( اقرب الموارد ).
رماع. [ رُ ] ( اِخ ) موضعی است. ( از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
رماع. [ رُ ] ( اِخ ) موضعی است. ( از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
رماع . [ رُ ] (ع اِ) بیماریی که در پشت ساقی عارض شود چندانکه از سقی منع کند آن را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زردی و تغیری است که در روی زنان پیدا آید از بیماری فرج . (منتهی الارب ). دردی است در شکم که از آن روی زرد گردد. (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: