کلمه جو
صفحه اصلی

سردجه

لغت نامه دهخدا

( سردجة ) سردجة. [ س َ دَ ج َ ] ( ع مص ) بر خود گذاشتن کسی را.( آنندراج ). فروگذاشتن کسی را. ( از اقرب الموارد ).

سردجة. [ س َ دَ ج َ ] (ع مص ) بر خود گذاشتن کسی را.(آنندراج ). فروگذاشتن کسی را. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: