کلمه جو
صفحه اصلی

اره


مترادف اره : ( آره ) آری، بلی، بله، نعم، ها

متضاد اره : ( آره ) خیر، نه

فارسی به انگلیسی

ok, yea, sure, yeah, sure thing, righto, yes, saw, ol

saw


فارسی به عربی

منشار

مترادف و متضاد

saw (اسم)
ضرب المثل، امثال و حکم، مثال، اره، لغت یا جمله ضرب المثل، هراسبابی شبیه اره، منشار

فرهنگ فارسی

( آره ) هر یک از دو قطعه استخوان که حفره های دندانی در آن جای دارند فک یا آرواره زبرین فک اعلی یا آرواره زیرین . فک اسفل
موقد حفره که دندان در آن جای دارد
ابزارنجاری که تیغه نازک فلزی دندانه دارودسته چوبی یافلزی داردوبرای بریدن چوب بکارمیرود
( اسم ) ابزاری است برای درودگری از آهن که بشکل تیغ. بلند و باریک و آهن و جز آن بکار دندانه دار و تیز است و در بریدن چوب و میرود .
آتش آتشکده گوشت خشک

فرهنگ معین

( آره ) (رِ ) ( اِ. ) آرواره .
(اَ رِّ ) (اِ. ) ابزاری است برای بریدن چوب یا فلز که از آهن و به شکل تیغة بلند و باریک و دندانه دار و تیز ساخته شده است . ، ~دادن و تیشه گرفتن کنایه از: بگومگو کردن ، کلنجار رفتن .
زبان (اَ رُِ. زَ ) (ص مر. ) ۱ - تیززبان ، زبان - دراز. ۲ - بهتان گوی .

(اَ رِّ) (اِ.) ابزاری است برای بریدن چوب یا فلز که از آهن و به شکل تیغة بلند و باریک و دندانه دار و تیز ساخته شده است . ؛ ~دادن و تیشه گرفتن کنایه از: بگومگو کردن ، کلنجار رفتن .


زبان (اَ رُِ. زَ) (ص مر.) 1 - تیززبان ، زبان - دراز. 2 - بهتان گوی .


لغت نامه دهخدا

( آره ) آره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) نوعی از لکنت و آن بحرف «راء» گشتن زبان باشد.

آره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) حفره ای که دندان در آن جای دارد :
بادام چشمکانت رخنه شود موسه ( کذا )
وآن سی ودو گهرها هم بگسلد ز آره.
خسروی.

آره. [ رَ ] ( اِخ ) نام دماغه ای در آخرین نقطه جنوبی جزیرةالعرب و آن را رأس آره نیز گویند و آن به 25 هزارگزی مشرق باب المندب است.

آره. [ رَ ] ( اِخ ) نام وادئی به اندلس و آن را یاره نیز نامند. || نام دو جای دیگر به اندلس. || نام شهری به بحرین. || نام کوهی بحجاز میان مکه و مدینه. || کوهی قبیله مزینه را.
اره. [ اِ رَ ] ( ع اِ ) آتش یا آتشدان یا برافروختگی آتش یا شدت آن. ( منتهی الارب ). آتشکده. || گوشت خشک. ( منتهی الارب ). گوشت خشک کرده شده به آفتاب. || گوشت اندک بریان کرده. || گوشت که در سرکه یک جوش داده در سفر همراه برند. ( منتهی الارب ). ج ، اِرون ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب )، اِرات. ( تاج العروس ).

اره. [ اَ رَ / رِ / اَرْ رَ / رِ ] ( اِ ) ابزاری درودگران را از آهن بشکل تیغه ای بلند و باریک که دسته ای چوبین دارد و یک لبه آن دندانه دار و تیز است که در بریدن چوب و آهن و جز آن بکار رود. و به تازی منشار خوانند. ( صحاح الفرس ). یوسه. منشار. مِقطل. شَبوث. کُلاّب. کَلّوب. ( منتهی الارب ). مخفف آن ( ( ار ) ) است. رجوع به ار شود : بیوراسب به پادشاهی بنشست و عاقبت او را بدست آورد و به ارّه بدو نیم کرد.
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
پس آنگه از آن اره و تیشه کرد.
فردوسی.
چو ضحاکش آورد ناگه بچنگ
یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارّه مر او را بدو نیم کرد
جهان را از او پاک و بی بیم کرد.
فردوسی.
چنین آمد از گفته باستان
وز آن کاگه از راز این داستان
که ضحاک ناگه گرفتش بچین
به اره بدو نیم کردش بکین.
اسدی.
بهر دیار که در چشم خلق خوار شدی
سبک سفر کن از آنجا برو بجای دگر
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای
نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر.
انوری.
بارّه پدر و مثقب و کمانه و مقل
بخط مهره گردون و پره دولاب.
خاقانی.
نه زخم تیشه ایام دیده
نه رنج ارّه دوران کشیده.
جامی.
میوه چون بخشی ای درخت بما

اره . [ اَ رَ / رِ / اَرْ رَ / رِ ] (اِ) ابزاری درودگران را از آهن بشکل تیغه ای بلند و باریک که دسته ای چوبین دارد و یک لبه ٔ آن دندانه دار و تیز است که در بریدن چوب و آهن و جز آن بکار رود. و به تازی منشار خوانند. (صحاح الفرس ). یوسه . منشار. مِقطل . شَبوث . کُلاّب . کَلّوب . (منتهی الارب ). مخفف آن ((ار)) است . رجوع به ار شود : بیوراسب به پادشاهی بنشست و عاقبت او را بدست آورد و به ارّه بدو نیم کرد.
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
پس آنگه از آن اره و تیشه کرد.

فردوسی .


چو ضحاکش آورد ناگه بچنگ
یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارّه مر او را بدو نیم کرد
جهان را از او پاک و بی بیم کرد.

فردوسی .


چنین آمد از گفته ٔ باستان
وز آن کاگه از راز این داستان
که ضحاک ناگه گرفتش بچین
به اره بدو نیم کردش بکین .

اسدی .


بهر دیار که در چشم خلق خوار شدی
سبک سفر کن از آنجا برو بجای دگر
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای
نه جور اره کشیدی ّ و نه جفای تبر.

انوری .


بارّه ٔ پدر و مثقب و کمانه و مقل
بخط مهره ٔ گردون و پره ٔ دولاب .

خاقانی .


نه زخم تیشه ٔ ایام دیده
نه رنج ارّه ٔ دوران کشیده .

جامی .


میوه چون بخشی ای درخت بما
ارّه ٔ منتش منه بر پا.

مکتبی .


چو از جام شد پنجه ٔ جم جدا
بفرقش کشید ارّه دست بلا.

ظهوری .


سرو گر جلوه کند پیش قد رعنایش
قمری از شهپر خود ارّه نهد برپایش .

صائب .


ارّه در تصاویر آثار مصر نیز دیده شده واز کتاب مقدس مستفاد میشود که اسرائیلیان چوب و سنگ را اره میکردند (اشعیا 10: 15 و اول پادشاهان 7: 9). و اسرا را نیز با ارّه عذاب میکردند. (دوم سموئیل 12: 31 و اول تواریخ 20: 3 و رساله ٔ عبرانیان 11: 37). گویند که قوم یهود اشعیای نبی را با اره دوپاره کردند. (قاموس کتاب مقدس ).
- ارّه ٔ تَربُر ؛ ارّه ٔ مخصوص بریدن درختان تر.
- ارّه کردن و ارّه کشیدن ؛ بریدن چیزها به ارّه .
- ارّه گذاشتن وگذاردن ؛ نهادن ارّه بر چیزی بریدن را و مجازاً بشدت رنجه داشتن و سخت شکنجه کردن :
گر احتیاج اره گذارد بتارکش
غیرت کجا به همچو خودی التجا برد.

صائب .


- ارّه ٔ ماردندان ؛ نوعی اره که دندانه های آن مانند دندان مار ریز و تیز است .
- مثل ارّه ؛ ناهموار و خشن و زبر.

اره . [ اِ رَ ] (ع اِ) آتش یا آتشدان یا برافروختگی آتش یا شدت آن . (منتهی الارب ). آتشکده . || گوشت خشک . (منتهی الارب ). گوشت خشک کرده شده به آفتاب . || گوشت اندک بریان کرده . || گوشت که در سرکه یک جوش داده در سفر همراه برند. (منتهی الارب ). ج ، اِرون (مهذب الاسماء) (منتهی الارب )، اِرات . (تاج العروس ).


فرهنگ عمید

وسیله ای با تیغۀ نازک فلزی دندانه دار و دستۀ چوبی یا فلزی که برای بریدن چوب، فلزات، و مانندِ آن به کار می رود.

دانشنامه عمومی

آره (ونتو). آره (به ایتالیایی: Arre) یک کومونه در ایتالیا است که در استان پادووا واقع شده است. آره ۱۲٫۴ کیلومتر مربع مساحت و ۲٬۰۶۷ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای ایتالیا
آره! (ترانه آشر). «آره!» تک آهنگی از هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا آشر است که در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم اعتراف (آلبوم آشر) قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های ، استرالیا، والونیا، دانمارک، فرانسه، سوئیس، اتریش، ایرلند، نیوزلند، نروژ، در رتبه اول و در چارت های ایتالیا، سوئد، فلاندرز، جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

نقل قول ها

اره (فیلم ۲۰۰۴). اره (به انگلیسی: Saw) فیلمی مستقل در سبک وحشت روان شناختی محصول سال ۲۰۰۴ کشور آمریکاست. این فیلم اولین قسمت از مجموعه فیلم اره است که توسط جیمز وان، بر اساس داستانی از لی ونل و خودِ ون کارگردانی شد.

گویش مازنی

( آره ) /aare/ آری بلی
/are/ حرف تصدیق – آری – بلی & اره نجاری

حرف تصدیق – آری – بلی


اره نجاری


پیشنهاد کاربران

آره به معنی تایید کردن حرف کسی.

اَرّه یکی از ابزار هائی است که در درودگری و بسیاری از پیشه ها و رشته های فنی و صنعتی کاربرد دارد.
اره دستی دارای یک دسته معمولاً چوبی و یک تیغه لبه تیز فلزی دندانه دار است که برای بریدن و دونیمه کردن اجسام استفاده می شود. در جایی که به علت بزرگ بودن یا ضخیم بودن یک جسم بریدن آن با کارد یا قیچی میسر نیست از اره استفاده می کنند.
در اره های مویی بجای دسته از یک چوب یا فلز دراز استفاده می شود که «کمان اره» نام دارد.
در نجاری به خرده چوب های پس از اره کاری و در صنایع به ضایعات باقیمانده از اره کشی، بُراده و به خرده های ریزتر خاک اره گفته می شود.
محتویات [نمایش]
تیغ اره [ویرایش]
تیغه اره که آن را تیغ اره می نامند انواع گوناگونی دارد از جمله تخت، کمانی، لنگ، چاقوئی، خشکه بر، دستی، دیسکی، دورکند، فولادبر، الماسه، سنگبری و غیره. در بسیاری از اره های برقی از تیغ اره مدور استفاده می شود. دندانه های تیغ اره گاه نامتقارن هستند و برش به وسیله آنها تنها در یک سو امکانپذیر است.
وسیله ای که برای تیز کردن لبه تیغ اره بکار می رود سوهان اره تیزکنی نام دارد.
انواع اره [ویرایش]
اره آهن بری
اره دستی
اره فارسی بر
اره چوب بر
اره گن بری
اره برقی
اره مویی
اره آتشی ماتشی
اره موتوری
اره
اره فنری
اره گرد
اره نوکی
اره آبی
اره آب صابون
اره نواری
اره پروفیل بر
اره لوله بری
اره جراحی
اره پشت بنددار
اره لنگ
منابع [ویرایش]
ویکی پدیای هلندی.
برخی از نام اره ها از ایستگاه
نام انواع تیغ اره ها از مجتمع تولیدی تیغ اره توس
فرهنگ فشرده فارسی به انگلیسی آریانپور، تهران 1371.
نمونه اره زکریا کالا
پیوند به بیرون [ویرایش]
در ویکی انبار پرونده هایی دربارهٔ اره موجود است.
کنترل صدا در ماشین های اره فلزات
[نهفتن]
ن • ب • و
انواع ابزارها
فهرست الفبایی
ابزار نظافت
گردگیر دستی • خشک کن لاستیکی • جارو نپتون • فرش کوب • توپ رختشویی • فرچه • کف شوی بخار • کف شوی برقی • هاتاکی • تاواشی • کف شوی • سطل شستشوی سیار • پرزگیر • اسفنج • جاروبرقی • مسواک • جارو • پیپ پاک کن • یخ پرداز • تفنگ نظافت فلزکاری • شوینده پرفشار • سندبلاست
ابزارهای برش دهنده و ساینده
نیشتر • چوب ساب • چاقوی جیبی • چاقوی سوئیسی • چاقوی ضامن دار • تیغ موکت بر • ماشین کاری با جت آبی • فرچه سیمی • بازساز پیچ های هرز • قلاویز و حدیده • قیچی سیم بر • سیم چین • تیغ • قیچی آهن بر • در بازکن بطری • کاشی تراش • اسکنه • خزینه • تیغ الماس • الماس تراش • سرمته • Endmill • سنگ سنباده • سوهان • اره مویی • Froe • شیشه بر • رنده • چرخ آسیا • اره آهن بر • اره دستی • چاقو • ابزار فرزکاری • اره فارسی بر • ناخن گیر • لوله بر • رنده • سوهان چوب • تیغ اصلاح • برقو • سنباده • اره • قیچی • سیم ظرفشویی • Surform • Thread restorer • Tool bit • Tumi • چاقوی آشپزخانه
ابزارهای کشاورزی و باغبانی
تیشه • تبر • کارد • اره کمانی • اره زنجیری • ماشین علف چین • مته زمینی • لبه خم کن • چنگک • شلنگ آب پاش • بیلچه • حصار بر • بیل • Hori hori • آب پاش • Lawn aerator • ماشین چمن زن • خاشاک روب • برگ روب • هرس کننده • Machete • کلنگ • انگشته • گاوآهن • Post hole digger • قیچی • شن کش • غلطک • Rotary tiller • داس • داس دسته بلند • بیل • قداره • سله شکن {en} • • پتک • String trimmer
ابزارهای دستی
Block plane • رابط بی ان سی • مته شتر گلویی • درفش • میل شکن {en} • لیسه {en} • میخ کش • تلمبه بتونه زنی {en} • گیره • انبردست • دیلم • تلمبه گریس کاری • Fish tape • چکش • فرغون • تخته ملات • آچار آلن • جک • آچار چرخ • انبر قفلی • آچار بکس • پتک چوبی • Mitre box • آچار شلاقی • آچار فرانسه • Nut driver • غلتک • قلم مو • آچار لوله بارکن • منگنه • Punch down tool • Putty knife • Sink wrench • آچار جغجغه ای • درفش خراش دهنده {en} • پیچ گوشتی • چکش سنگین • چکش میخ کش • Staple gun • درفش کوک زن{en} • Strap wrench • Tire iron • ارابه دستی • آچار ترک • کمچه • Upholstery hammer • آچر دوسر • سندان
ابزارهای ماشینی
Broaching machine • دریل عمودی • Gear shaper • ماشین سنگ زنی • Hobbing machine • Jig borer • دستگاه خراطی • دستگاه تراش کاری • فرزکاری • Planer • Screw machine • Shaper • Turret lathe
ابزارهای سنجش و تراز
خط کش معماری • پرگار بازودار • کولیس • ریسمان رنگی • قطب نما • خط کش مهندسی • Flat spline • Jig • تراز لیزری • سطح سنج لیزری • Laser measuring tool • خردسنج • مداد • شاغول • نقاله • خط کش • ترازو • خط کش تی • تراز حباب دار • گونیای فولادی • ستاره • متر خیاطی
ابزارهای برقی
Angle grinder • اره نواری • سنباده تانکی • Blow torch • Chop saw • اره مجمعه • Concrete saw • سنگ شکن • مشعل هوابرش • Die grinder • دریل • Glue gun • سنگ سنباده • سشوار صنعتی • آچار فشاری{en} • اره مویی برقی • Jointer • Nail gun • Needlegun scaler • Radial arm saw • Random orbital sander • اره چکشی • Rotary tool • Router table • Sander • Scroll saw • Soldering gun • هویه • Steam box • Table saw • کف رند • دستگاه جوشکاری • {en} •
سایر ابزارها
ابزارهای باستانی • پشت خاران • شانه • چراغ قوه • Halligan bar • Kelly tool • نردبان • جعبه ابزار • گیره • میز کار
رده های صفحه: درودگری اره ها ابزار صنعتی
از ویکی پدیا
قس عربی
المنشار أداة لقطع ونشر المواد, لکل مادة هناک منشار خاص بها, فهناک مناشیر للحدید ومناشر للخشب ومناشیر للبلاستک. أسنان أداة النشر وعدد أسنان فی السنتیمتر . . .

در گویش کرمان، به ارواره، آریک گویند.
آریک یعنی، هر یک از دو قطعه استخوان که حفره های دندانی در آن جای دارند فک یا آرواره زبرین فک اعلی یا آرواره زیرین . فک اسفل، حفره دندان و واره جای

آره 🌕
🎼Arash🌶One Night in Dubai
واسه تو میره جونم مگه بی تو میتونم مگه بی تو میتونم
اروم تو بمن بگو عشقم که میمونی کنارم شدی دارو ندارم
وای داره میکوبه قلبم بیا پیشم که شدی همه چیزم
بارون داره میزنه نم نم با تو میزنه قلبم با تو میزنه قلبم ♥️

در زبان ترکی به اره آهن بر ، " دمیر اره سی" ، به اره تسمه ای " لنت" گفته می شود . برای اره دستی چوب بری سه کلمه متفاوت به کار می رود : در بیشتر مناطق آذربایجان، " بوشقو" در نوار شرقی دریاچه ارومیه از شهر خسروشاه تا میاندوآب به آن " بوخجو" و بعضی از مردم شهر تبریز و چند شهر کوچک پیرامونی آن لغت فارسی " اره" را به کار می برند. به اره بزرگ دارای دو دسته در منطقه خسروشاه و شهرهای اطراف آن، " موشار " و به اره بسیار کوچک که برای بریدن ساقه های تر و ظریف به کار میرود، " تایبور" می گویندکه احتمالاً تغییر شکل یافته کلمه فارسی" تر بر" می باشد.

آره به ترکی: هَه، هَیَه، هَن،
کلمه بلی از عربی وارد فارسی و ترکی شده و در زبان ترکی به صورت " بَعلی" گفته می شود.
در زبان عربی کلمه " بلی " بر روی حرف " ی " ، الف کوتاهی دارد که سبب می شود " بلی " به صورت " بلا " خوانده شود.
به نظر می رسد کلمه " هَن " همان " هَه " باشد که در داخل جمله حرف " ن " به آن اضافه شده باشد. مثال: هَه نی دئ. = هَه را بگو و به تدریج " ن " در آخر این کلمه ماندگار شده باشد.



بریدن میان کسان با اره:
چو خستو نیاید میانش به اَر
ببرّید و این دانم آیین و فر
معنی بیت :یعنی چنانچه اعتراف نکند او را با اره از وسط دو نیم کنید زیرا غیر از این رسم و آیینی نمی شناسم.
دکتر کزازی در این مورد می نویسد: 《 بریدن میان کسان به اره و بر دو نیم کردن آنان کیفری بوده است که در جهان باستان روایی داشته است؛ نمونه را سپیتَوَر ، برادر جمشید، او را به فرمان ِ دهاک ِ ماردوش با اره به دو نیم می کند. زکریا را نیز سرنوشتی چنان بوده است . 》
دکتر کزازی واژه ی " ریختار" را در نوشته های خود به جای " فومول " formule بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۶۳. 》

1 - ارره= شوخی کننده مسخره باز
وسیله برش دندانه دار


کلمات دیگر: