کلمه جو
صفحه اصلی

مرگاب

فرهنگ فارسی

مرگ آب

لغت نامه دهخدا

مرگاب. [ م َ ] ( اِ مرکب ) مرگ آب. آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

هوالعلیم

مَرگاب : مرگ_ آب ؛ آبِ مَرگ ؛ آبِ مَرگ آور ؛آبِ رودخانه یا دریائی که موجب غرق و در نتیجه مرگ شود. . . .


کلمات دیگر: