درمانیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) درمانده کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مانده کردن. ( از مجمل اللغة ). خاموش کردن. ( از دهار ). افحام.( دهار ) ( المصادر زوزنی ). تَفهیه. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ): اعیاء؛ درمانیدن در رفتن. ( دهار ).
|| درماندن. و رجوع به درماندن شود.
|| درماندن. و رجوع به درماندن شود.