معنی اصطلاح -> پا [ ی خود را ] توی کفش کسی کردن
مزاحم کسی شدن؛ در کار کسی دخالت کردن
مثال:
- اگر پایت را توی کفش دیگران بکنی، آنها هم با تو معامله ی به مثل خواهند کرد.
- بازرس دارایی از چندی پیش پا توی کفش ما کرده. وقت و بی وقت سروکله اش پیدا می شود و دفاتر حسابداری ما را بازبینی می کند.
- اینها همه جا دست دارند و اگر کسی پا توی کفششان بکند، برایش پرونده می سازند و بدبختش می کنند.
توضیح:
نیز ← «پاپِیِ کسی شدن»
مزاحم کسی شدن؛ در کار کسی دخالت کردن
مثال:
- اگر پایت را توی کفش دیگران بکنی، آنها هم با تو معامله ی به مثل خواهند کرد.
- بازرس دارایی از چندی پیش پا توی کفش ما کرده. وقت و بی وقت سروکله اش پیدا می شود و دفاتر حسابداری ما را بازبینی می کند.
- اینها همه جا دست دارند و اگر کسی پا توی کفششان بکند، برایش پرونده می سازند و بدبختش می کنند.
توضیح:
نیز ← «پاپِیِ کسی شدن»