کلمه جو
صفحه اصلی

افول


مترادف افول : غروب، انحطاط، زوال، نابودی

متضاد افول : طلوع

برابر پارسی : فرو رفتن، ناپدیدی، از دید رفتن

فارسی به انگلیسی

setting (of stars)


comedown, ebb, eclipse, twilight, wane, setting (of stars)

comedown, ebb, eclipse, twilight, wane


فارسی به عربی

ایقاع , تناقص , غروب

مترادف و متضاد

غروب ≠ طلوع


انحطاط، زوال، نابودی


wane (اسم)
افول، کم و کاستی

cadence (اسم)
هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول

sunset (اسم)
افول، غروب، مغرب، غروب افتاب

۱. غروب
۲. انحطاط، زوال، نابودی ≠ طلوع


فرهنگ فارسی

غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره
( مصدر ) فروشدن فرو رفتن پنهان شدن غروب کردن (ستاره ).
جمع فال شگون ضد طیره

فرهنگ معین

( اُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فرو شدن ، غروب شدن .

لغت نامه دهخدا

افؤل. [ اَ ءُ ] ( ع اِ ) ج ِفَأل ، شگون. ضد طیره. ( منتهی الارب ). ج ِ فأل ، بمعنی سخن خوش و نیکو. ( از اقرب الموارد ). فؤول. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فأل و فؤول شود.

افول. [ اُ ] ( ع مص ) غایب و ناپدید شدن. ( منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن. ( آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع. فروشدن. فرورفتن ستاره. ( یادداشت مؤلف ). اَفْل. ( ناظم الاطباء ) :
خوی با او کن کامانتهای تو
ایمن آید از افول و از عتو.
مولوی.

افول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلوع . فروشدن . فرورفتن ستاره . (یادداشت مؤلف ). اَفْل . (ناظم الاطباء) :
خوی با او کن کامانتهای تو
ایمن آید از افول و از عتو.

مولوی .



فرهنگ عمید

۱. غروب کردن.
۲. پنهان شدن.
۳. ناپدید شدن ستاره.
۴. [مجاز] از دست رفتن موقعیت.

دانشنامه عمومی

افول نمایشنامه ای از اکبر رادی است که سال ۱۳۴۲ نوشته شده است و نخستین بار سال ۱۳۴۹ به نمایش درآمده.
دشمن مردم
باغ آلبالو
سه خواهر
حکایت مهندس جهانگیر معراج است که در دامن خانواده یک مالک جا می گزیند تا در محدوده امکانات خود و محیط محدود روستا به دگرگونی هایی در زمینه زندگانی گیله مردها دست بزند و می زند: ایجاد یک چاه آرتزین، اقدام به تأسیس مدرسه ای تازه در زمین زراعتی پدرزن خود و ایجاد روابط دوستانه با چهره های شهری ده: مدیر، دکتر، معلم و... به منظور بهبود وضع فرهنگ و بهداشت گیله مردها در سال ۱۳۳۷ است. سه سال از سکونت مهندس در روستای نارستان می گذرد. او دختر <عماد> یکی از مالک های <نارستان> را به زنی گرفته و در خانه او منزل کرده است و با امکانات اقتصادی عماد به کارهای اصلاحی خود دست زده تا اینکه تضاد منافعی پیش می آید.
نمایشنامه به سال ۱۳۴۲ نوشته شد و سال بعد در انتشارات طرفه چاپ شد. سال ۱۳۵۵ نسخهٔ نوینی از نمایشنامه چاپ شد که در سال ۱۳۵۱ آماده شده بود. چاپ های بعدی در نشر قطره بوده است. واپسین نسخهٔ نمایشنامه در دفتر نخست روی صحنه آبی چاپ شده است.
علی نصیریان این نمایشنامه را در اسفند ۱۳۴۹ روی صحنه برد.

آف ول. آف ول (به انگلیسی: Offwell) یک روستا و محله مدنی در بریتانیا است که در East Devon واقع شده است.
دوون

پیشنهاد کاربران

فروکش

افول. . . روبه سرازیری

خاموشی. . . . غروب. . . . سرازیری. . . . . شکست. . . .

اُفول
فُرونِشَست ، فُروکِشید ، فُروخُفت ، زیرآمَد ، فُرورَفت


کلمات دیگر: