الحاقی
فارسی به انگلیسی
annexed, supplemental
addition, adjunct
فارسی به عربی
ملحق
مترادف و متضاد
الحاقی
عارضی، اکتسابی، الحاقی، غیر موروثی
فرعی، افزوده، الحاقی
الحاقی
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به الحاق یا شعر (عبارت ) الحاقی . شعری ( عبارتی ) که بعدها دیگران بمنظومه ( یا نوشت. منثور ) شاعری ( یا نویسنده ای ) افزایند .
منسوب بالحاق . غیر اصیل
منسوب بالحاق . غیر اصیل
لغت نامه دهخدا
الحاقی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به الحاق. غیراصلی. غیراصیل. مقابل اصلی : بیت الحاقی.
پیشنهاد کاربران
پیوستی
افزوده، افزوده شده، اضافه شده
کلمات دیگر: