کلمه جو
صفحه اصلی

کولان

فرهنگ فارسی

گیاه بردی و علف یا گیاهی است مانند بردی که در آب روید.

لغت نامه دهخدا

کولان . [ ک َ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است . (برهان )(از ناظم الاطباء). کوهی که رودخانه ٔ خرم آباد ملایر از آن سرچشمه می گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


کولان . [ ک َ وَ ] (اِ) گیاهی است که در آب روید و از آن حصیر بافند. (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گیاهی است که در آب روید و از آن بوریا سازند. (فرهنگ رشیدی ). اسل . اسل کولان . سمار. سخونوس . نی بوریا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود.


کولان . (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 425 تن سکنه دارد. تپه ای از آثار ابنیه ٔ قدیم در این ده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


کولان . (اِخ ) نام شهری است به ماوراءالنهر. (منتهی الارب ). ناحیتی خرد است [ از خلج ] و به مسلمانی پیوسته و اندر او کشت و برز است . (حدود العالم چ دانشگاه ص 81). شهرکی است پاکیزه در حدود بلاد ترک از ناحیه ای به ماورأالنهر. (از معجم البلدان از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


کولان . [ کو / ک َ ] (ع اِ) گیاه بردی و علف . (منتهی الارب ). گیاه بردی و واحد آن کولانة است . (از اقرب الموارد). گیاه بردی . (ناظم الاطباء). || گیاهی است مانند بردی که در آب روید. (منتهی الارب ). و رجوع به مدخل قبل شود.


کولان. [ ک َ وَ ] ( اِ ) گیاهی است که در آب روید و از آن حصیر بافند. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گیاهی است که در آب روید و از آن بوریا سازند. ( فرهنگ رشیدی ). اسل. اسل کولان. سمار. سخونوس. نی بوریا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مدخل بعد شود.

کولان. [ کو / ک َ ] ( ع اِ ) گیاه بردی و علف. ( منتهی الارب ). گیاه بردی و واحد آن کولانة است. ( از اقرب الموارد ). گیاه بردی. ( ناظم الاطباء ). || گیاهی است مانند بردی که در آب روید. ( منتهی الارب ). و رجوع به مدخل قبل شود.

کولان. [ ک َ وَ ] ( اِخ ) نام کوهی است. ( برهان )( از ناظم الاطباء ). کوهی که رودخانه خرم آباد ملایر از آن سرچشمه می گیرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کولان. ( اِخ ) دهی از دهستان بیلوار که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 425 تن سکنه دارد. تپه ای از آثار ابنیه قدیم در این ده وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

کولان. ( اِخ ) نام شهری است به ماوراءالنهر. ( منتهی الارب ). ناحیتی خرد است [ از خلج ] و به مسلمانی پیوسته و اندر او کشت و برز است. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 81 ). شهرکی است پاکیزه در حدود بلاد ترک از ناحیه ای به ماورأالنهر. ( از معجم البلدان از حاشیه برهان چ معین ).

دانشنامه عمومی

کولان (به انگلیسی: Cholane) با فرمول شیمیایی C۲۴H۴۲ یک ترکیب شیمیایی با شناسه پاب کم ۶۸۵۷۵۳۰ است. که جرم مولی آن ۳۳۰٫۵۹ g/mol می باشد.CCC(C)1CC21(CC32CC43(CCCC4)C)CC41CCCC1(3(2CC(2(C)CC3)(C)CCC)CC4)C
(5S8R9S10S13R14S17R)-1013-Dimethyl-17--23456789111214151617-tetradecahydro-1H-cyclopentaphenanthrene
CCC(C)1CC21(CC32CC43(CCCC4)C)C
C41CCCC1(3(2CC(2(C)CC3)(C)CCC)CC4)C

پیشنهاد کاربران

دلاور ، مرد جنگی ، مردی با کولی درشت و برجسته که توانایی حمل تجهیزات جنگ را در مسیر های صعب العبور داشته باشد

توانمند , پر زور و قدرتمند , شخصی با آمادگی جسمانی بالا و بدنی ورزیده

در کوردی به معنای "کوچه ، محله" است


کلمات دیگر: