کلمه جو
صفحه اصلی

مزدبگیر


مترادف مزدبگیر : اجیر، جیره خوار، مزدور، حقوق بگیر، مزدگیر

فارسی به انگلیسی

workingman, stipendiary

workingman


فارسی به عربی

عامل

مترادف و متضاد

workman (اسم)
کارگر، عمله، مزدور، فعله، استادکار، مزدبگیر

working man (اسم)
کارگر، زحمتکش، مزدبگیر

۱. اجیر، جیرهخوار، مزدور
۲. حقوقبگیر، مزدگیر


فرهنگ فارسی

اجیر

لغت نامه دهخدا

مزدبگیر. [ م ُ ب ِ ] ( نف مرکب ) اجیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مزدور که در قبال کاری که انجام می دهد اجرت دریافت می کند و سهیم در کار است اما از درآمد سهم بر نیست. رجوع به مزد شود.

پیشنهاد کاربران

مواجب بگیر


کلمات دیگر: