کلمه جو
صفحه اصلی

نیاختن

لغت نامه دهخدا

نیاختن. [ن َ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل آختن. رجوع به آختن شود.

پیشنهاد کاربران

نیازیدن/ نیاز داشتن/
مانند : سوختن و سوزیدن = نیاختن و نیازیدن

م. ث
در صحرا، چیزی که آنها می نیاختند آب بود.


کلمات دیگر: