نیاختن. [ن َ ت َ ] ( مص منفی ) مقابل آختن. رجوع به آختن شود.
نیاختن
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
نیازیدن/ نیاز داشتن/
مانند : سوختن و سوزیدن = نیاختن و نیازیدن
م. ث
در صحرا، چیزی که آنها می نیاختند آب بود.
مانند : سوختن و سوزیدن = نیاختن و نیازیدن
م. ث
در صحرا، چیزی که آنها می نیاختند آب بود.
کلمات دیگر: