کلمه جو
صفحه اصلی

لصوب

لغت نامه دهخدا

لصوب. [ ل ُ ] ( ع اِ ) ج ِ لصب. ( منتهی الارب ).

لصوب. [ ل ُ ] ( ع مص ) دوسنده شدن. ( زوزنی ). لصب. چفسیده شدن. چسبان گردیدن.

لصوب. [ ل َ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک بردعه از سرزمین ارّان. ( از معجم البلدان ).

لصوب . [ ل َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک بردعه از سرزمین ارّان . (از معجم البلدان ).


لصوب . [ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ لصب . (منتهی الارب ).


لصوب . [ ل ُ ] (ع مص ) دوسنده شدن . (زوزنی ). لصب . چفسیده شدن . چسبان گردیدن .



کلمات دیگر: