کلمه جو
صفحه اصلی

لصاف

لغت نامه دهخدا

لصاف. [ ل َ ] ( اِخ ) کوهی است یا موضعی است بنی تمیم را. ( منتهی الارب ). یاقوت گوید: آبی است در دوّ، از آن بنی تمیم. ( از معجم البلدان ).

لصاف. [ ل َ ف ِ ] ( اِخ ) ابوعبید سکونی گوید: آبی است نزدیک شرج و ناظرة و آن از آبهای ایاد قدیم است. ( از معجم البلدان ).

لصاف. [ ل َ ف ِ ] ( اِخ ) نام دو آب است به ناحیت شواجن در دیار ضبة. ( از معجم البلدان ).

لصاف . [ ل َ ] (اِخ ) کوهی است یا موضعی است بنی تمیم را. (منتهی الارب ). یاقوت گوید: آبی است در دوّ، از آن بنی تمیم . (از معجم البلدان ).


لصاف . [ ل َ ف ِ ] (اِخ ) ابوعبید سکونی گوید: آبی است نزدیک شرج و ناظرة و آن از آبهای ایاد قدیم است . (از معجم البلدان ).


لصاف . [ ل َ ف ِ ] (اِخ ) نام دو آب است به ناحیت شواجن در دیار ضبة. (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: