کلمه جو
صفحه اصلی

گریان شدن

فارسی به انگلیسی

to come to tears

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بگریه افتادن گریستن : رسوا شده عریان شده دشمن برو گریان شده ...

لغت نامه دهخدا

گریان شدن. [ گ ِرْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) به گریه افتادن. گریستن و زاریدن :
به هامون درون پیل گریان شود
به جیحون درون آب بریان شود.
فردوسی.
چنان تنگ شد بر دل من جهان
که گریان شدم آشکار و نهان.
فردوسی.
زمانی بسالوس گریان شدم
که من ز آنچه گفتم پشیمان شدم.
سعدی ( بوستان ).


کلمات دیگر: