کلمه جو
صفحه اصلی

لصب

لغت نامه دهخدا

لصب. [ ل ِ ] ( ع اِ ) شکاف خُرد در کوه ، تنگ تر از لهب و گشاده تر از شعب. ( منتهی الارب ). شکاف در کوه. ( مهذب الاسماء ). || تنگ جای از کوه. || تنگ جای از رودبار. ج ، لصاب ، لصوب. ( منتهی الارب ).

لصب. [ ل َ ص ِ ] ( ع ص ) بخیل دشوارخوی. یقال : فلان لحز لصب ؛ ای لایکاد یعطی شیئاً. ( منتهی الارب ). بخیل. ( مهذب الاسماء ). آنکه چیزی به کس ندهد. || ( اِ ) نوعی از جو. ( منتهی الارب ).

لصب. [ ل َ ص َ ] ( ع مص ) چسبان گردیدن انگشتری در انگشت و نجنبیدن آن. ( منتهی الارب ). استوار شدن شمشیر در نیام ، چنانکه نتوان برکشیدن. ( منتهی الارب ). شمشیر در نیام و انگشتری در انگشت گرفتن. ( تاج المصادر ). سخت شدن شمشیر در نیام. ( زوزنی ). || برچفسیدن گوشت بر استخوان از لاغری. ( منتهی الارب ). پوست در تن گرفتن از نزاری. ( تاج المصادر ).

لصب . [ ل َ ص َ ] (ع مص ) چسبان گردیدن انگشتری در انگشت و نجنبیدن آن . (منتهی الارب ). استوار شدن شمشیر در نیام ، چنانکه نتوان برکشیدن . (منتهی الارب ). شمشیر در نیام و انگشتری در انگشت گرفتن . (تاج المصادر). سخت شدن شمشیر در نیام . (زوزنی ). || برچفسیدن گوشت بر استخوان از لاغری . (منتهی الارب ). پوست در تن گرفتن از نزاری . (تاج المصادر).


لصب . [ ل َ ص ِ ] (ع ص ) بخیل دشوارخوی . یقال : فلان لحز لصب ؛ ای لایکاد یعطی شیئاً. (منتهی الارب ). بخیل . (مهذب الاسماء). آنکه چیزی به کس ندهد. || (اِ) نوعی از جو. (منتهی الارب ).


لصب . [ ل ِ ] (ع اِ) شکاف خُرد در کوه ، تنگ تر از لهب و گشاده تر از شعب . (منتهی الارب ). شکاف در کوه . (مهذب الاسماء). || تنگ جای از کوه . || تنگ جای از رودبار. ج ، لصاب ، لصوب . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: