کلمه جو
صفحه اصلی

فرهودن

لغت نامه دهخدا

فرهودن. [ ف َ دَ ] ( مص ) پرهودن. برهودن. رنگ بگردانیدن در مجاورت آتش. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به پرهودن شود.


کلمات دیگر: