پرستنده درخت گز
گز پرست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گزپرست. [ گ َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) پرستنده درخت گز :
بزه کن کمان را و این تیر گز
بدین گونه پرورده آب رز
ابرچشم او راست کن هر دو دست
چنان چون بود مردم گزپرست.
بزه کن کمان را و این تیر گز
بدین گونه پرورده آب رز
ابرچشم او راست کن هر دو دست
چنان چون بود مردم گزپرست.
فردوسی.
و رجوع به فهرست ولف شود.کلمات دیگر: