خوابانیدن شاخه درخت و خاک ریختن بر آن تا ریشه دواند و از آن نهال دیگر به دست آید .
فرهنگ کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ کشیدن. [ ف َ هََ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) خوابانیدن شاخه درخت و خاک ریختن بر آن تا ریشه دواند و از آن نهال دیگر به دست آید : هر درخت کوچک که شاخهای آن بزمین نزدیک باشد فرهنگ کشد. ( فلاحت نامه ). رجوع به معانی فرهنگ و فرهنج شود.
کلمات دیگر: