( متاأمة ) متاأمة. [ م ُ ءَ م َ ] ( ع مص ) متاءَمة. توأم پیدا شدن. یقال تاءَم َ اخاه ُ.( منتهی الارب ). توأم زائیده شدن با برادر خود. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دوگانه تار و پود بافتن جامه را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روشی آوردن اسب بعد روشی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تاختن آوردن اسب پس تاختن. ( از تاج العروس ).
متاأمه
لغت نامه دهخدا
متاأمة. [ م ُ ءَ م َ ] (ع مص ) متاءَمة. توأم پیدا شدن . یقال تاءَم َ اخاه ُ.(منتهی الارب ). توأم زائیده شدن با برادر خود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دوگانه تار و پود بافتن جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشی آوردن اسب بعد روشی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تاختن آوردن اسب پس تاختن . (از تاج العروس ).
کلمات دیگر: