کلمه جو
صفحه اصلی

کبچ کبچ

فرهنگ فارسی

بتفرقه بهره بهره تفاریق

لغت نامه دهخدا

کبچ کبچ. [ ک َک َ ] ( ق مرکب ) بتفرقه. بهره بهره بتفاریق. تفاریق. ( فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف ) :
بجمله خواهم یکماهه بوسه از تو بتا
به کبچ کبچ نخواهم که فام من توزی.
رودکی.
کیچ کیچ. رجوع به کیچ کیچ شود.


کلمات دیگر: