کلمه جو
صفحه اصلی

تحجیم

لغت نامه دهخدا

تحجیم. [ ت َ ] ( ع مص ) تیزنگریستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تیز نگریستن بسوی کسی. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

پیشنهاد کاربران

کوچک کردن، محدود کردن، تقلیل دادن، کاهش دادن


کلمات دیگر: