کلمه جو
صفحه اصلی

لیشک

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- حلزون : لیسک ر بین زبر لاله برگ یازان هر سو کشف آسا سرا . ( دهخدا . مجموع. اشعار ۲ ) ۱۱۳- نرم تنی از رد. شکمپاییان و از دست. پولمونه ها که خاک زی است و دارای گونه های مختلف میباشد و در سراسر کر. زمین میزید . شکل خارجی حیوان شبیه حلزون صدفش پهن و نازک است و دنباله ای از مانتو روی صدف را میپوشاند بطوریکه بدن حیوان ظاهرا برهنه بنظر میرسد ( صدف حلزون مارپیچی است و حیوان در موقع استراحت و یا احساس خطر بدنش راداخل صدف مخفی میکند و در موقعی که حیوان حرکت مینماید صدف مارپیچی حیوان بر پشتش قرار دارد ) . این حیوان بمزارع صیفی و بقولات حمله میکند ویکی از آفات این گیاهان است ازاین جهت باید با آن مبارزه کرد . در پزشکی از اجساد این جانوران شربتی تهیه میکنند که بنام شربت لیماس موسوم است و ضد بیماریهای ریوی تجویز میشود لیسه لیشک .
دهی جزئ دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان طوالش ٠ واقع در ۷ هزار گزی جنوب باختری سیاهکل ٠ جلگه ٠ معتدل ٠ مرطوب ٠ مالاریائی ٠ زبان گیلکی و فارسی ٠ آب از نهر ولیسم ٠ محصول لبنیات ٠ شغل اهالی گله داری و راه مالروست ٠ تابستان عموم اهالی برای نگاهداری گله های خود بدیلمان میروند ٠

لغت نامه دهخدا

لیشک. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان طوالش ، واقع در7هزارگزی جنوب باختری سیاهکل. جلگه ، معتدل ، مرطوب ومالاریائی. دارای 78 تن سکنه. آب آن از نهر ولیسم. محصول آنجا لبنیات. شغل اهالی گله داری و راه آن مالرواست. تابستان عموم اهالی برای نگاهداری گله های خود به دیلمان میروند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

دانشنامه عمومی

لیشک، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان خرارود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶۵ نفر (۵۸خانوار) بوده است.

تکه هایی از یک جسم که به صورت نواری باریک بریده شده است.از پارسی قدیم به جای مانده در زبان لری


پیشنهاد کاربران

در استان فارس ، شهرستان اقلید ، محله فسارود به معنی نوعی علف حرز است که برای محصولات کشاورزی بسیار مضر میباشد و تا کنون سمی برای از بین بردن این گیاه غیر از سوزاندن ساخته نشده است.


کلمات دیگر: