کلمه جو
صفحه اصلی

بربره

لغت نامه دهخدا

( بربرة ) بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] ( ع مص ) آواز کردن بز. ( اقرب الموارد ). || شور و غوغا نمودن و آواز کردن بخشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) بانگ بز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || تخلیط در کلام. ( یادداشت بخط مؤلف ).کثرت کلام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] ( ع مص ) ساختن کلمه ای بتکلف و برخلاف قیاس که در لغت نبوده است. معنی مجعول بکلمه دادن مخالف معنی آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] ( اِخ ) ( جزیره ٔ... ) نام شهری است بر ساحل شرقی افریقیه نزدیک زیلع. ( از ابن بطوطه ). بلادی است بین حبشه و زنج و یمن در ساحل دریای یمن و دریای زنج و مردم آن سخت سیاهند و خود دارای زبانی هستند که دیگران آنرا نمی فهمند. زندگانی آنان از شکار حیوانات وحشی تأمین میشود و در بلاد آنان حیوانات وحشی عجیبی یافته میشود که درجاهای دیگر نیست از جمله زرافه و ببر و کرگدن و پلنگ و فیل و جز اینها و گاه در سواحل آنان عنبر یافته میشود. برای تفصیل بیشتر رجوع به معجم البلدان شود.

بربرة. [ ب ِ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آوازی که در خواندن گوسفند نمایند. ( ناظم الاطباء ).

بربرة. [ ب ُ ب ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که صداهای بسیار کند. ( ناظم الاطباء ).

بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) نام شهری است بر ساحل شرقی افریقیه نزدیک زیلع. (از ابن بطوطه ). بلادی است بین حبشه و زنج و یمن در ساحل دریای یمن و دریای زنج و مردم آن سخت سیاهند و خود دارای زبانی هستند که دیگران آنرا نمی فهمند. زندگانی آنان از شکار حیوانات وحشی تأمین میشود و در بلاد آنان حیوانات وحشی عجیبی یافته میشود که درجاهای دیگر نیست از جمله زرافه و ببر و کرگدن و پلنگ و فیل و جز اینها و گاه در سواحل آنان عنبر یافته میشود. برای تفصیل بیشتر رجوع به معجم البلدان شود.


بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] (ع مص ) ساختن کلمه ای بتکلف و برخلاف قیاس که در لغت نبوده است . معنی مجعول بکلمه دادن مخالف معنی آن . (یادداشت بخط مؤلف ).


بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] (ع مص ) آواز کردن بز. (اقرب الموارد). || شور و غوغا نمودن و آواز کردن بخشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) بانگ بز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تخلیط در کلام . (یادداشت بخط مؤلف ).کثرت کلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


بربرة. [ ب ِ ب ِ رَ ] (ع اِ) آوازی که در خواندن گوسفند نمایند. (ناظم الاطباء).


بربرة. [ ب ُ ب ُ رَ ] (ع ص ، اِ) کسی که صداهای بسیار کند. (ناظم الاطباء).


دانشنامه آزاد فارسی

بَرْبَره (Berbera)دریا بندری در سومالی، با لنگرگاه حفاظت شده در جنوب خلیج عدن. جمعیت آن ۷۰هزار نفر است (۱۹۹۰). چون خط لولۀ نفت از آن می گذرد، از موقعیت استراتژیک برخوردار است. ژرفاب بندر آن در ۱۹۶۹ ساخته شد.


کلمات دیگر: