بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] ( ع مص ) ساختن کلمه ای بتکلف و برخلاف قیاس که در لغت نبوده است. معنی مجعول بکلمه دادن مخالف معنی آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] ( اِخ ) ( جزیره ٔ... ) نام شهری است بر ساحل شرقی افریقیه نزدیک زیلع. ( از ابن بطوطه ). بلادی است بین حبشه و زنج و یمن در ساحل دریای یمن و دریای زنج و مردم آن سخت سیاهند و خود دارای زبانی هستند که دیگران آنرا نمی فهمند. زندگانی آنان از شکار حیوانات وحشی تأمین میشود و در بلاد آنان حیوانات وحشی عجیبی یافته میشود که درجاهای دیگر نیست از جمله زرافه و ببر و کرگدن و پلنگ و فیل و جز اینها و گاه در سواحل آنان عنبر یافته میشود. برای تفصیل بیشتر رجوع به معجم البلدان شود.
بربرة. [ ب ِ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) آوازی که در خواندن گوسفند نمایند. ( ناظم الاطباء ).
بربرة. [ ب ُ ب ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که صداهای بسیار کند. ( ناظم الاطباء ).