کلمه جو
صفحه اصلی

پاره پارگی

مترادف و متضاد

disrepair (اسم)
خرابی، احتیاج به تعمیر، نیازمند تعمیر، پاره پارگی

scrappiness (اسم)
پاره پارگی، اوراق شدگی


کلمات دیگر: