کلمه جو
صفحه اصلی

اتخاذ کردن

فارسی به انگلیسی

adopt, take, walk, to adopt

to adopt


adopt, take, walk


فارسی به عربی

تبن
تابع (فعل ماض )

تبن


مترادف و متضاد

adopt (فعل)
فرا گرفتن، قبول کردن، اقتباس کردن، اتخاذ کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن

pursue (فعل)
اتخاذ کردن، دنبال کردن، تعقیب کردن، پی گیری کردن، تعاقب کردن، پیگرد کردن، تحت تعقیب قانونی قرار دادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گرفتن بر گرفتن فرا گرفتن

پیشنهاد کاربران

انتخاب شدن، انتخاب شده، گرفته شده

در پیش گرفتن


کلمات دیگر: