کلمه جو
صفحه اصلی

اتشی

فارسی به انگلیسی

hot, fiery, fire-red, igneous, enraged, severe, furious, mad, passionate, quick, sultry, het up, lgneous, [fig.] enraged

فارسی به عربی

عنیف , مسعور

فرهنگ اسم ها

اسم: آتشی (دختر) (فارسی) (گل) (تلفظ: atashi) (فارسی: آتشی) (انگلیسی: atashi)
معنی: فروزان، گیرا، نام نوعی گل، همچنین نورانی، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

مترادف و متضاد

furious (صفت)
خشمگین، خشمناک، متعصب، عصبانی، اتشی

frenzied (صفت)
از جا در رفته، شوریده، اشفته، عصبانی، دیوانه وار، اتشی

frenetic (صفت)
دیوانه، شوریده، اشفته، عصبانی، اتشی

frantic (صفت)
اشفته، عصبانی، از کوره در رفته، بی عقل، اتشی

ignescent (صفت)
اتشی، محترقه، جرقه زن، جرقه دار

فرهنگ فارسی

( آتشی ) ( صفت ) منسوب به آتش : ۱ - مانند آتش همچون آتش آتشین . ۲ - برنگ آتش آتشفام آتشین . ۳ - ( اسم ) قسمی گل بعضی آن را سوری دانسته اند .
نام قسمی گل و شاید سوری مفاتیح
خارپشت کلان تیر انداز

لغت نامه دهخدا

( آتشی ) آتشی. [ ت َ ] ( اِ ) نام قسمی گل و شاید سوری :
بر گلبنان گنبد اخضر نهاد او
گلهای گونه گونه ز خیری و آتشی.
؟ ( از مقامات حمیدی ).
|| ( ص نسبی ) برنگ آتش. منسوب به آتش. و مثلثه یا بروج آتشی حمل و اسد و قوس است. || مجازاً، سخت خشمگین و غضبناک. سخت بهیجان آمده. سخت تیز و تند شده. و فعل آن آتشی شدن و آتشی کردن است.
اتشی. [ اَت ِ ] ( اِ ) خارپشت کلان تیرانداز. سیخول. قُنفُذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند.

اتشی . [ اَت ِ ] (اِ) خارپشت کلان تیرانداز. سیخول . قُنفُذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند.


فرهنگ عمید

( آتشی ) ۱. به رنگ آتش، سرخ تیره.
۲. [عامیانه، مجاز] بسیارخشمگین، تند.
۳. [مجاز] سوزان.
۴. (اسم ) (زیست شناسی ) = گُل * گل سرخ
۵. پخته شده با آتش: سیب زمینی آتشی.
۶. [قدیمی] نوعی کهربای زردرنگ.

دانشنامه عمومی

آتشی. آتشی ممکن است به یکی از این افراد اشاره نماید:
محمد امین آتشی شاعر پارسی گوی دوران صفوی
عنایت الله آتشی گزارشگر و مجری تلویزیونی جمهوری اسلامی ایران
منوچهر آتشی شاعر قرن چهاردهم
مهراد آتشی بازیکن بسکتبال
کریم آتشی

گویش مازنی

( آتشی ) /aateshi/ ظرف بزرگ و مسین که جهت گرم نگه داشتن آب، پیوسته در کنار آتش قرار دهند
/ateshi/ ظرف مسین کوچکتر از آفتابه

ظرف مسین کوچکتر از آفتابه


پیشنهاد کاربران

آتشی :گبر ، آتش پرست، کنایه از دوزخی و کافر.
اگر آتشی گاه افروختن
بسوزد عجب نیست زو سوختن ( فردوسی )
آتشی در بیت مذکور به معنی "گبر" و "آتش پرست" و کنایه از دوزخی و کافر آمده است و معنی آن این است که: اگر آتش پرست موقع آتش در آن بیفتد و بسوزد این کار امر عادی است و تعجب آور نیست


کلمات دیگر: