foot cloth, [sl.] pimp
پای انداز
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
قالیچه، پای انداز، زینپوش
لغت نامه دهخدا
پای انداز. [ اَ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) قماشی که برای احترام بزیر پای بزرگان اندازند. هدیه ای که عروس را گاه درآمدن بخانه دامادپیش کشند از اسب و جامه و چیزهای دیگر :
بپای انداز حمدت کارجمند است
زبان تا دل پرند اندر پرند است.
چون قیامت که بود برهنگی بر تن زار.
دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد.
بپای انداز حمدت کارجمند است
زبان تا دل پرند اندر پرند است.
نوعی خبوشانی.
نیست معلوم صراطت بجز از پای اندازچون قیامت که بود برهنگی بر تن زار.
نظام قاری.
سرم جز رخت پای انداز و جیب خلعت تشریف دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد.
نظام قاری ( دیوان البسه ).
رجوع به پاانداز شود.کلمات دیگر: