پاسخ دادن
فارسی به انگلیسی
to answer or reply
answer, meet, rejoin, respond, return
فارسی به عربی
اجابة , استجب , جواب ، إِجابَة
مترادف و متضاد
از عهده برامدن، دفاع کردن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن
پاسخ دادن
پاسخ دادن، عهده دار شدن، واکنش نشان دادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) جواب دادن جواب گفتن اجابت .
پیشنهاد کاربران
پیمودن جواب ؛ پاسخ دادن :
بر سخن لب گشوده خاموشی
بر سوءالش جواب پیمایم.
ظهوری.
بر سخن لب گشوده خاموشی
بر سوءالش جواب پیمایم.
ظهوری.
کلمات دیگر: