مختصات: ۲۷°۴۱′۸٫۱۶″ شمالی ۵۴°۲۰′۰٫۷۴″ شرقی / ۲۷٫۶۸۵۶۰۰۰°شمالی ۵۴٫۳۳۳۵۳۸۹°شرقی / 27.6856000; 54.3335389تصویری از غروب قلعه اژدها پیکر
قلعهٔ اژدهاپیکر در شهرستان لارستان بر روی تپه ای در جانب شمالی شهر می باشد. بین این تپه و تپه ای که «قلعهٔ نارین» بر روی آن ساخته شده، دره ای تنگ وجود دارد که مسیر رودخانهٔ خشکی (رودخانه فصلی) به نام رودخانه (وروند) می باشد. آثار ساختمان سد مسقف بین دو تپه نیز تا به امروز اندکی باقی است.در ضلع شرقی قلعه اژدها پیکر، بر روی یک سطح مرتفع مشرف به شهر لار، بقایایی از یک ساختمان به جا مانده که به قبر مادر نادر شاه مشهور است. دیوارهای خارجی آن ساختمان مربع شکل و به ابعاد ۵/۴×۵/۴ متر و ارتفاع آن ۹ متر می باشد.
قدمت آثار و بقایای آن به دورهُ ساسانی می رسد (پوهندا، ۱۹۸۶، ص ۶۶). استحکامات و تأسیسات داخلی آن چنان محکم و استوار بوده است که در قدیم آن را طلسم کیانی می نامیده اند (منجم، ۱۳۶۶، ص ۲۱۴). برفراز این کوه چاهی از دل سنگ تراشیده شده که به دولاب مشهور است و در بارهُ آن داستان ها و افسانه های بسیاری گفته می شود که قدیم ترین این روایات در تحفةالغرائب، از نوشته های عصر صفویه آمده است:
«از قلّه کوه تا به قعر آن سنگ تراشیده اند. گویند در آن چاه گنجی عظیم و ماری موکّل است و کسان به طلب آن گنج بسیار رفته اند و کشته شده اند. گویند در زمان شاه عباس ثانی حاکم لار، سیّدی را در آن چاه فرستاد، بعد از مدتی مدید او را بیرون آوردند. نقل کرده که چون داخل چاه شد م چندین هزار شمشیر دیدم که در اندرون چاه از چپ و راست بر یکدیگر می خورد. چون من دعا و قرآن همراه داشتم شنیدم که شخصی می گفت کار به وی مدارید که کلام الله با وی است. از آن جا گذشتم و قدری راه که به ته چاه رفتم باز چندین هزار تیر می انداختند، به وسیلهُ قرآن و دعا از آن جا گذشتم و به ته چاه رسیدم. بعد از زمانی تختی دیدم و مردی در بالای آن نشسته نورانی و ریش سفید، سلام دادم. جواب داد و گفت: به «عوض بیگ» بگو که از ما چه می خواهی، آقای تو عباس از این مال بهره ندارد، الاّ دسته خنجری و یک اشرفی. خنجر را داد که به «عباس» بده، اشرفی را داد که به «عوض بیگ» بده. قدری خاک به من داد و گفت: ببین. چون نظر کردم چهار خیابان عظیم دیدم در این چاه. دو خیابان تا چشم کار می کرد ظروف و اوانی طلا و نقره بود و زر و جواهر بسیار خروار خروار برهم ریخته و در خیابان دیگر سپاهی مکمل ایستاده بودند. گفت: این مال و سپاه از قائم آل محمد است. برو بگو که تا سرچاه را بپوشند و به حال خود باشد که ضرر به او می رسد.»
قلعهٔ اژدهاپیکر در شهرستان لارستان بر روی تپه ای در جانب شمالی شهر می باشد. بین این تپه و تپه ای که «قلعهٔ نارین» بر روی آن ساخته شده، دره ای تنگ وجود دارد که مسیر رودخانهٔ خشکی (رودخانه فصلی) به نام رودخانه (وروند) می باشد. آثار ساختمان سد مسقف بین دو تپه نیز تا به امروز اندکی باقی است.در ضلع شرقی قلعه اژدها پیکر، بر روی یک سطح مرتفع مشرف به شهر لار، بقایایی از یک ساختمان به جا مانده که به قبر مادر نادر شاه مشهور است. دیوارهای خارجی آن ساختمان مربع شکل و به ابعاد ۵/۴×۵/۴ متر و ارتفاع آن ۹ متر می باشد.
قدمت آثار و بقایای آن به دورهُ ساسانی می رسد (پوهندا، ۱۹۸۶، ص ۶۶). استحکامات و تأسیسات داخلی آن چنان محکم و استوار بوده است که در قدیم آن را طلسم کیانی می نامیده اند (منجم، ۱۳۶۶، ص ۲۱۴). برفراز این کوه چاهی از دل سنگ تراشیده شده که به دولاب مشهور است و در بارهُ آن داستان ها و افسانه های بسیاری گفته می شود که قدیم ترین این روایات در تحفةالغرائب، از نوشته های عصر صفویه آمده است:
«از قلّه کوه تا به قعر آن سنگ تراشیده اند. گویند در آن چاه گنجی عظیم و ماری موکّل است و کسان به طلب آن گنج بسیار رفته اند و کشته شده اند. گویند در زمان شاه عباس ثانی حاکم لار، سیّدی را در آن چاه فرستاد، بعد از مدتی مدید او را بیرون آوردند. نقل کرده که چون داخل چاه شد م چندین هزار شمشیر دیدم که در اندرون چاه از چپ و راست بر یکدیگر می خورد. چون من دعا و قرآن همراه داشتم شنیدم که شخصی می گفت کار به وی مدارید که کلام الله با وی است. از آن جا گذشتم و قدری راه که به ته چاه رفتم باز چندین هزار تیر می انداختند، به وسیلهُ قرآن و دعا از آن جا گذشتم و به ته چاه رسیدم. بعد از زمانی تختی دیدم و مردی در بالای آن نشسته نورانی و ریش سفید، سلام دادم. جواب داد و گفت: به «عوض بیگ» بگو که از ما چه می خواهی، آقای تو عباس از این مال بهره ندارد، الاّ دسته خنجری و یک اشرفی. خنجر را داد که به «عباس» بده، اشرفی را داد که به «عوض بیگ» بده. قدری خاک به من داد و گفت: ببین. چون نظر کردم چهار خیابان عظیم دیدم در این چاه. دو خیابان تا چشم کار می کرد ظروف و اوانی طلا و نقره بود و زر و جواهر بسیار خروار خروار برهم ریخته و در خیابان دیگر سپاهی مکمل ایستاده بودند. گفت: این مال و سپاه از قائم آل محمد است. برو بگو که تا سرچاه را بپوشند و به حال خود باشد که ضرر به او می رسد.»
wiki: قلعه اژدهاپیکر