to stain, to become spotted
لک افتادن
فارسی به انگلیسی
spot
فرهنگ فارسی
( مصدر ) لک افتادن چشم . لک آوردن . یا لک افتادن میوه . نرم و شیرین شدن نقطه ای از آن .
لغت نامه دهخدا
لک افتادن. [ ل َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) لک افتادن به انگور؛ آغاز رسیدن و رنگ گردانیدن انگور و جز آن. نقطه کوچک از میوه نرم و شیرین شدن. و رجوع به لک زدن شود. || لک افتادن در چشم ؛ لک آوردن آن. رجوع به لک آوردن شود.
کلمات دیگر: