کلمه جو
صفحه اصلی

قعس

لغت نامه دهخدا

قعس . [ ق َ ] (ع اِ)خاک بدبو. || (ص ) کسی که سینه ٔ بیرون آمده و پشت تورفته دارد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قعس . [ ق َ ع ِ ] (ع ص ) برآمده سینه و درآمده پشت . (منتهی الارب ). آنکه پشت وی درشده بود و سینه بیرون آمده . (مهذب الاسماء).


قعس . [ ق َ] (ع مص ) رفتن چون قعسان . گویند: قعس قعساً؛ مشی مشیة القعسان او تکلف مشیة القعسان . || عطف کردن و خمانیدن : قعس الشی ٔ؛ عطفه . (اقرب الموارد).


قعس . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قعساء. رجوع به قعساء شود || ج ِ اقعس . || سنون قعس ؛ دندانهای ثابت به سبب درازی . (اقرب الموارد).


قعس. [ ق َ ع ِ ] ( ع ص ) برآمده سینه و درآمده پشت. ( منتهی الارب ). آنکه پشت وی درشده بود و سینه بیرون آمده. ( مهذب الاسماء ).

قعس. [ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قعساء. رجوع به قعساء شود || ج ِ اقعس. || سنون قعس ؛ دندانهای ثابت به سبب درازی. ( اقرب الموارد ).

قعس. [ ق َ] ( ع مص ) رفتن چون قعسان. گویند: قعس قعساً؛ مشی مشیة القعسان او تکلف مشیة القعسان. || عطف کردن و خمانیدن : قعس الشی ٔ؛ عطفه. ( اقرب الموارد ).

قعس. [ ق َ ] ( ع اِ )خاک بدبو. || ( ص ) کسی که سینه بیرون آمده و پشت تورفته دارد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قعس. [ ق َ ع َ ] ( ع مص )سینه بیرون آمدن. ( منتهی الارب ). خروج صدر. ( اقرب الموارد ). || درآمدن پشت. ( منتهی الارب ). دخول ظَهر. ( اقرب الموارد ). کلمه از اضداد است. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) فی القوس نتؤ باطنها فی وسطها و دخول ظاهرها. ( اقرب الموارد ). || از عیوب خلقی اسب. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 25 شود.

قعس . [ ق َ ع َ ] (ع مص )سینه بیرون آمدن . (منتهی الارب ). خروج صدر. (اقرب الموارد). || درآمدن پشت . (منتهی الارب ). دخول ظَهر. (اقرب الموارد). کلمه از اضداد است . (منتهی الارب ). || (اِمص ) فی القوس نتؤ باطنها فی وسطها و دخول ظاهرها. (اقرب الموارد). || از عیوب خلقی اسب . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 25 شود.



کلمات دیگر: