فنین. [ ف َ ] ( اِخ ) دهی به مرو. ( منتهی الارب ).
فنین. [ ف َ ] ( ع اِ ) آماس در بغل. || ( ص ) دردی است : بعیر فنین ؛شتر دردفنین زده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فنین. [ ف َ ] ( ع اِ ) آماس در بغل. || ( ص ) دردی است : بعیر فنین ؛شتر دردفنین زده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).