کلمه جو
صفحه اصلی

قعسره

لغت نامه دهخدا

( قعسرة ) قعسرة. [ ق َس َ رَ ] ( ع مص ) سخت شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ): قعسر الشی قعسرة؛ صلب و اشتد. ( اقرب الموارد ). || توانا شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || به سختی گرفتن : قعسره قعسرة؛ اخذه بشدة. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نیرومندی بر چیزی. || سختی و درشتی. ( منتهی الارب ).

قعسرة. [ ق َس َ رَ ] (ع مص ) سخت شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قعسر الشی ٔ قعسرة؛ صلب و اشتد. (اقرب الموارد). || توانا شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به سختی گرفتن : قعسره قعسرة؛ اخذه بشدة. (اقرب الموارد). || (اِمص ) نیرومندی بر چیزی . || سختی و درشتی . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: