کلمه جو
صفحه اصلی

لکع

لغت نامه دهخدا

لکع. [ل َ ] (ع مص ) گزیدن مار و کژدم . || خوردن . || نوشیدن . || سر زدن بره پستان مادر را در وقت شیر مکیدن . (منتهی الارب ). || سستی کردن . تأخر .


لکع. [ ل ِ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ).


لکع. [ ل َ ک َ / ل َ ] (ع مص ) چسبیدن چرک بر چیزی و لازم شدن . (منتهی الارب ). شوخ گرفتن بر چیزی . (تاج المصادر). چرک چفسیدن بر اندام . لکد. || لکاعة. ناکس گردیدن . (منتهی الارب ).


لکع. [ ل ُ ک َ ] (ع ص ، اِ) ناکس . بنده ٔ نفس خوار. || بنده . || گول . || اسب . || آنکه متوجه گفتگو و جز آن نشود. || اسب کره . || خر کره . || کودک خرد. || ریم و چرک . (منتهی الارب ).


لکع. [ ل ِ ] ( ع ص ) کوتاه بالا. ( منتهی الارب ).

لکع. [ ل ُ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) ناکس. بنده نفس خوار. || بنده. || گول. || اسب. || آنکه متوجه گفتگو و جز آن نشود. || اسب کره. || خر کره. || کودک خرد. || ریم و چرک. ( منتهی الارب ).

لکع. [ل َ ] ( ع مص ) گزیدن مار و کژدم. || خوردن. || نوشیدن. || سر زدن بره پستان مادر را در وقت شیر مکیدن. ( منتهی الارب ). || سستی کردن. تأخر .

لکع. [ ل َ ک َ / ل َ ] ( ع مص ) چسبیدن چرک بر چیزی و لازم شدن. ( منتهی الارب ). شوخ گرفتن بر چیزی. ( تاج المصادر ). چرک چفسیدن بر اندام. لکد. || لکاعة. ناکس گردیدن. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: