گنجرود. [گ َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به نیشابور. (از معجم البلدان ) (اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ص 239 و 240).
گنجرود
لغت نامه دهخدا
گنجرود. [ گ َ ] (اِخ ) گنجه رود. نام رودی است به مازندران . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 24). رجوع به گنجه رود شود.
گنجرود. [ گ َ ] (اِخ ) نام محله ای بوده است به نیشابور. (تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 141 و تعلیقات ص 344).
گنجرود. [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از رودهای نیشابور است . (تعلیقات تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 344).
گنجرود. [ گ َ ] ( اِخ ) گنجه رود. نام رودی است به مازندران. ( از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 24 ). رجوع به گنجه رود شود.
گنجرود. [ گ َ ] ( اِخ ) نام یکی از رودهای نیشابور است. ( تعلیقات تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 344 ).
گنجرود. [گ َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به نیشابور. ( از معجم البلدان ) ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ص 239 و 240 ).
گنجرود. [ گ َ ] ( اِخ ) نام محله ای بوده است به نیشابور. ( تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 141 و تعلیقات ص 344 ).
گنجرود. [ گ َ ] ( اِخ ) نام یکی از رودهای نیشابور است. ( تعلیقات تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 344 ).
گنجرود. [گ َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به نیشابور. ( از معجم البلدان ) ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ص 239 و 240 ).
گنجرود. [ گ َ ] ( اِخ ) نام محله ای بوده است به نیشابور. ( تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 141 و تعلیقات ص 344 ).
کلمات دیگر: