دارای خوی کرکس . به خوی و طبیعت کرکس
کرکس خیم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کرکس خیم. [ ک َ ک َ ] ( ص مرکب ) دارای خوی کرکس. به خوی و طبیعت کرکس :
نیست طغرل شرف و عنقانام
هست هدهدلقب و کرکس خیم.
نیست طغرل شرف و عنقانام
هست هدهدلقب و کرکس خیم.
خاقانی.
کلمات دیگر: