کلمه جو
صفحه اصلی

لک لک کردن

فارسی به انگلیسی

bedaub, fleck, lag, sputter, plod

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کاری را عمدا بتانی انجام دادن مماطله .

لغت نامه دهخدا

لک لک کردن. [ ل ِ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در انجام دادن امری به عمد این دست آن دست کردن. || لک و لک کردن. کاهلی کردن. و رجوع به لک و لک کردن شود.


کلمات دیگر: