کلمه جو
صفحه اصلی

قطوانی

لغت نامه دهخدا

قطوانی . [ق َ طَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قطوان کوفه . (معجم البلدان ). رجوع به قطوان شود. || نسبت است به قطوان سمرقند. (معجم البلدان ). رجوع به قطوان شود.


قطوانی. [ق َ طَ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قطوان کوفه. ( معجم البلدان ). رجوع به قطوان شود. || نسبت است به قطوان سمرقند. ( معجم البلدان ). رجوع به قطوان شود.

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) ابومحمدبن محمد ایوب ، واعظ و مفسر بود و به سال 506 هَ. ق. درگذشت. وی به قطوان سمرقند منسوب است ، و مردم آن طاء را ساکن خوانند. ( اللباب ).

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) اسماعیل بن خالد کوفی. از محدثان است. وی منسوب به قطوان کوفه است. ( معجم البلدان ).

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) اسماعیل بن مسلم ارشیوخ. روایت است که در قطوان از محمدبن عمربن علی مقدمی حدیث گفت و از او عباس بن فضل بن عمربن یحیی سمرقندی حدیث نقل کند. ابوسعید ادریسی مؤلف تاریخ سمرقند گوید: نمیدانم او از مردم سمرقند است یا از کسانی است که در آنجا ساکن شدند. ( معجم البلدان ).

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) خالدبن مخلد، مکنی به ابوالهیثم. رجوع به ابوالهیثم ( خالد... ) و خالد... شود.

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) عبداﷲبن ابی زیاد. از محدثان است. وی از عبداﷲبن موسی روایت شنیده و از او ابوبکربن خزیمه و دیگران روایت کنند. وی منسوب به قطوان کوفه است. ( معجم البلدان ).

قطوانی. [ ق َ طَ ]( اِخ ) محمدبن ایوب ، مکنی به ابومحمد. از مفتیان و واعظان و مفسران است. وفات وی به سال 506 هَ. ق. اتفاق افتاد. او از قطوان سمرقند است. ( معجم البلدان ).

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) محمدبن عصام بن ابی احمد، مکنی به ابوعبداﷲ. از فقیهان است. وی از محمدبن نصر مروزی روایت شنیده و ابوسعید ادریس حافظ از او روایت کند. وفاتش به سال 352 هَ. ق. اتفاق افتاد. نسبت او به قطوان سمرقند است. ( معجم البلدان ).

قطوانی. [ ق َ طَ ] ( اِخ ) یحیی بن یعلی اسلمی ، مکنی به ابوزکریا. از محدثان است. وی یحیی بن یعلی محاربی نیست زیرا محاربی ثقه است و اسلمی ضعیف. وی منسوب به قطوان کوفه است. ( معجم البلدان ).

قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) ابومحمدبن محمد ایوب ، واعظ و مفسر بود و به سال 506 هَ . ق . درگذشت . وی به قطوان سمرقند منسوب است ، و مردم آن طاء را ساکن خوانند. (اللباب ).


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) اسماعیل بن خالد کوفی . از محدثان است . وی منسوب به قطوان کوفه است . (معجم البلدان ).


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) اسماعیل بن مسلم ارشیوخ . روایت است که در قطوان از محمدبن عمربن علی مقدمی حدیث گفت و از او عباس بن فضل بن عمربن یحیی سمرقندی حدیث نقل کند. ابوسعید ادریسی مؤلف تاریخ سمرقند گوید: نمیدانم او از مردم سمرقند است یا از کسانی است که در آنجا ساکن شدند. (معجم البلدان ).


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) خالدبن مخلد، مکنی به ابوالهیثم . رجوع به ابوالهیثم (خالد...) و خالد... شود.


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی زیاد. از محدثان است . وی از عبداﷲبن موسی روایت شنیده و از او ابوبکربن خزیمه و دیگران روایت کنند. وی منسوب به قطوان کوفه است . (معجم البلدان ).


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) محمدبن عصام بن ابی احمد، مکنی به ابوعبداﷲ. از فقیهان است . وی از محمدبن نصر مروزی روایت شنیده و ابوسعید ادریس حافظ از او روایت کند. وفاتش به سال 352 هَ . ق . اتفاق افتاد. نسبت او به قطوان سمرقند است . (معجم البلدان ).


قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) یحیی بن یعلی اسلمی ، مکنی به ابوزکریا. از محدثان است . وی یحیی بن یعلی محاربی نیست زیرا محاربی ثقه است و اسلمی ضعیف . وی منسوب به قطوان کوفه است . (معجم البلدان ).


قطوانی . [ ق َ طَ ](اِخ ) محمدبن ایوب ، مکنی به ابومحمد. از مفتیان و واعظان و مفسران است . وفات وی به سال 506 هَ . ق . اتفاق افتاد. او از قطوان سمرقند است . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: