کلمه جو
صفحه اصلی

لکاف

لغت نامه دهخدا

لکاف. [ ل ِ ] ( ع اِ ) خوی گیر، یعنی گلیم سطبر که زیر پالان بر پشت خر نهند. ( منتهی الارب ). عرق گیر.

لکاف. [ ل َک ْ کا ] ( ع ص ) لِکاف ساز. لِکاف فروش. بدین نسبت منسوب است به وجیه بن الحسن بن یوسف اللکاف المصری که ابوزکریا الحافظ المصری از وی در زیادات تاریخ مصر یاد کند و هم ابوالحسین احمدبن جمیع الغسانی در معجم شیوخ خویش ذکر وی آرد. ( از الانساب سمعانی ).

لکاف . [ ل َک ْ کا ] (ع ص ) لِکاف ساز. لِکاف فروش . بدین نسبت منسوب است به وجیه بن الحسن بن یوسف اللکاف المصری که ابوزکریا الحافظ المصری از وی در زیادات تاریخ مصر یاد کند و هم ابوالحسین احمدبن جمیع الغسانی در معجم شیوخ خویش ذکر وی آرد. (از الانساب سمعانی ).


لکاف . [ ل ِ ] (ع اِ) خوی گیر، یعنی گلیم سطبر که زیر پالان بر پشت خر نهند. (منتهی الارب ). عرق گیر.



کلمات دیگر: