کلمه جو
صفحه اصلی

کرکسه

لغت نامه دهخدا

( کرکسة ) کرکسة. [ ک َ ک َ س َ ] ( ع مص ) بندی و اسیر کردن. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || واگردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رد کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ).

کرکسة. [ ک َ ک َ س َ ] (ع مص ) بندی و اسیر کردن . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || واگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رد کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: