قطیات. [ ق َ طَ ]( ع اِ ) ج ِ قطاة است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). قطاة را گاهی به قطیات جمع بندند. ( اقرب الموارد ).
قطیات. [ ق ُ طَی ْ یا ] ( اِخ ) وادیی است. ( منتهی الارب ).
قطیات. [ ق ُ طَی ْ یا ] ( اِخ ) تپه هائی است از بنی جعفربن کلاب. ( معجم البلدان ).
قطیات. [ ق ُ طَی ْ یا ] ( اِخ ) وادیی است. ( منتهی الارب ).
قطیات. [ ق ُ طَی ْ یا ] ( اِخ ) تپه هائی است از بنی جعفربن کلاب. ( معجم البلدان ).