( مصدر ) تردد کردن رفتن : هر طرف بسیار کردم قطره در راه طلب لیکن از دریا ندیدم بهره جز سیلاب کم .
قطره کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قطره کردن. [ ق َ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) قطره زدن. ( آنندراج ) :
هر طرف بسیار کردم قطره در راه طلب
لیکن از دریا ندیدم بهره جز سیلاب کم.
هر طرف بسیار کردم قطره در راه طلب
لیکن از دریا ندیدم بهره جز سیلاب کم.
طغرا ( از آنندراج ).
رجوع به قطره زدن شود.کلمات دیگر: