کلمه جو
صفحه اصلی

لک و لک کردن

فارسی به انگلیسی

to scrape along, to hang or lag behind


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- کاری را آهسته و بتانی انجام دادن . ۲- با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن : با همین مواجب کم لک و لکی میکنم تاببینم چه میشود .

فرهنگ معین

(لِ کُ لِ. کَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن . 2 - با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن .


لغت نامه دهخدا

لک و لک کردن. [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن. با مایه کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذاشتن. با مبلغی ناچیز امرار معاش کردن : باهمین مواجب کم لک و لکی می کنم تا ببینم چه میشود.


کلمات دیگر: