کلمه جو
صفحه اصلی

قطنه

لغت نامه دهخدا

( قطنة ) قطنة. [ ق ِ ن َ ] ( ع اِ ) آنچه با شکنبه باشد و آن را ذات الاطباق نامند، و نزد عامه رمانه است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قطنة. [ ق َ طِ ن َ ] ( ع اِ ) قِطْنة است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قِطْنة شود. || گوشت مابین دو ران. ( اقرب الموارد ).

قطنة. [ ق ُ ن َ ] ( ع اِ ) پاره ای از پنبه. ( اقرب الموارد ). پنبه پاره ، و این اخص است از قطن. ( منتهی الارب ).

قطنة. [ ق ُ ن َ ] ( اِخ ) ( ثابت... ) ابوالعلأبن کعب عتکی است. چشم وی در وقعه سمرقند آسیب دید و در آن پنبه گذاشت. ( اللباب ).

قطنة. [ ق َ طِ ن َ ] (ع اِ) قِطْنة است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِطْنة شود. || گوشت مابین دو ران . (اقرب الموارد).


قطنة. [ ق ِ ن َ ] (ع اِ) آنچه با شکنبه باشد و آن را ذات الاطباق نامند، و نزد عامه رمانه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


قطنة. [ ق ُ ن َ ] (اِخ ) (ثابت ...) ابوالعلأبن کعب عتکی است . چشم وی در وقعه ٔ سمرقند آسیب دید و در آن پنبه گذاشت . (اللباب ).


قطنة. [ ق ُ ن َ ] (ع اِ) پاره ای از پنبه . (اقرب الموارد). پنبه پاره ، و این اخص است از قطن . (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

قطنه (عربی: قطنّه‎) شهری در فلسطین است.
رده:استان قدس


کلمات دیگر: