کلمه جو
صفحه اصلی

بازخانه

فارسی به عربی

مستودع

مترادف و متضاد

depot (فعل)
بازخانه

فرهنگ فارسی

دهی از بجنورد
در آن باز شکاری امرا را پرورش میدهند

لغت نامه دهخدا

بازخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) معروف و به ترکی قوشخانه گویند. ( آنندراج ). جائی که در آن باز شکاری امرا را پرورش میدادند :
تو ز آشیانه باز سپید خاسته ای
زبازخانه نپرد بهیچ حالی بوم.
سوزنی.

بازخانه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد که در شش هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و هشت هزارگزی خاور راه شوسه عمومی بجنورد به اسفراین و در جلگه واقع است. هوایش معتدل با 305 تن سکنه ، آبش از رودخانه ،محصولش غلات ، بنشن و میوه جات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

بازخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) معروف و به ترکی قوشخانه گویند. (آنندراج ). جائی که در آن باز شکاری امرا را پرورش میدادند :
تو ز آشیانه ٔ باز سپید خاسته ای
زبازخانه نپرد بهیچ حالی بوم .

سوزنی .



بازخانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در شش هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و هشت هزارگزی خاور راه شوسه ٔ عمومی بجنورد به اسفراین و در جلگه واقع است . هوایش معتدل با 305 تن سکنه ، آبش از رودخانه ،محصولش غلات ، بنشن و میوه جات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


دانشنامه عمومی

بازخانه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی ایران است. زبان مردم روستا ترکی می باشد.
این روستا در دهستان آلاداغ قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۵ نفر (۳۸خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: