مترادف اختناق : خفقان، خفگی، سرکوب
برابر پارسی : خفگی، تنگنا، آواکشی، فشار
strangulation
choke, gag
خفقان , خفه شدن , خفگي , خفه کردن , بستن , مسدود کردن , انسداد , اختناق , دريچه , ساسات (ماشين)
خفقان، خفگی، سرکوب
۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم.
۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان.
۳. خفه کردن.
〈 اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری رحم که بهویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بیشوهر عارض میشود و عوارضی شبیه صرع و غش به آنها دست میدهد.
تنگنا، خفگی، فشار، تنگنا